مامان و پسر

بدون عنوان

امروز که اومدم دنبالت بچه های کلاست همه اومدند تا باهات خداحافظی کنن د تو هم خیلی خوشحال منو نشون میدادی و میگفتی مامانم اومد ،مامانم اومده بین دوستات یکی از بچه ها توجهم جلب کرد که ساکت گوشه ای واستاده بود بهش گفتم اسمت چیه پسر خوشگل؟ جواب نداد ولی تو بهم گفتی مامان اسمش متین هست گفتم به به ،چه پسری خاله زهرا گفت:خبر نداری همه رو اذیت میکنه گفتم بهش نمیاد همین موقع تو ازفرصت استفاده کردی گفتی،  مامان من فقط خوبم این همش منو میزنه کلی خندیدم،خاله گفت ابوالفضل خوب از فرصت استفاده میکنی ...
25 آذر 1392

بدون عنوان

چند ماه یه تبلت برات گرفتم ولی الان پشیمونم چون این چند وقت همش دستت تبلت هست ولش نمیکنی حتی شبها که میخابی میذاری کنارت من خوب میدونم که این وسایل امواج دارند وخطرناک هستند میخام یه جوری ازت بگیرم حالا چه جوری نمیدونم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ...
20 آذر 1392

بدون عنوان

دیروز بردمت تو خیابونه بگردی چون هوا خوب بود و گفتم هوایی بخوری،همینجور که داشتی میدویدی گفتی:مامان اگه گفتی بوی چی میاد؟گفتم نمیدونم  گفتی بوی کباب نگاه ساعت کردم گفتم  چقدر زود گرسنه ات شده ،باشه بریم خونه گفتی خواهش میکنم بیرون غذا بخوریم  خلاصه ما روکشوندی کبابی وقتی اقا کبابا رو اورد،نون برداشتم بهت بدم یهو نگام کردی گفتی مامان نگاه کن دلت تپل شده کباب مال بچه هاست،مال مامانا نیست خلاصه نون وکباب ودوغ وخوردی ووقتی سیر شدی گفتی مامان شما برا چی نمیخوری بخور مامان تا چاق بشی قربونت بشم پسرم که فکر میکنی داری مامانو گول میزنی
7 آذر 1392

بدون عنوان

ا                                          یادش بخیر وقتی بچه بودیم ارزو میکردیم بریم مدرسه،ولی وقتی رفتیم مدرسه ارزو میکردیم زودتر بریم خونه  ...
7 آذر 1392

یه جایزه

امروز که اومدم دنبالت مهد بهم گفتی مامان من امروز پسر خوبی بودم منم واسه اینکه روحیه ات و اعتماد نفست بالا بره و همیشه پسر خوبی باشی فکر کردم چی جایز ه برات بخرم و یه فکر خوب کردم  یه کیف چرخ دار بن10 برات گرفتم خیلی خوشحال شدی و تمام پیاده رو داشتی کیف هل میدادی یادت باشه تمام زندگیم هستی یادت باشه ...
4 آذر 1392